فقط خدا...
فقط خدا... آتشی که نمى سوزاند " ابراهیم " را و دریایى که غرق نمی کند " موسى " را کودکی که مادرش او را به دست موجهاى " نیل " می سپارد ... تا برسد به خانه ی تشنه به خونش دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد آیـا هـنـوز هـم نـیـامـوخـتـی ؟! کـه اگـر هـمـه ی عـالـم قـصـد ضـرر رسـانـدن بـه تـو را داشـتـه بـاشـنـد و خـــدا نخـواـهد ، " نــمــی تــوانــنــد " پـس به " تـدبـیـرش " اعتماد کن به " حـکـمـتـش " دل بسپار به او " تـوکـل " کن و به سمت او " قــدمــی بـردار " تا ده قـدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی . . . ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
0:07